در این تاپیک به حواشی جام دوئل میپردازیم
- - - - - - - - - -
اولین اتفاق هم محدود بودن یگان ویژه قوم هاست
- - - - - - - - - -
قسمت کهنه کار رو من نفهمیدم
هر کسی دقیق فهمید بیاد توضیح بده![]()
در این تاپیک به حواشی جام دوئل میپردازیم
- - - - - - - - - -
اولین اتفاق هم محدود بودن یگان ویژه قوم هاست
- - - - - - - - - -
قسمت کهنه کار رو من نفهمیدم
هر کسی دقیق فهمید بیاد توضیح بده![]()
✯✯✯ دوستی کلام زیباییست...هرکس درکش کرد...ترکش نکرد ✯✯✯
alivsh (09-28-2016),dark_shadows (09-22-2016),dehfree (10-23-2016),Gashtasp (09-23-2016),ha.sh (09-26-2016),I--I (10-14-2016),khandadash (09-22-2016),M I L A D (09-29-2016),Mohammad m (09-23-2016),ooomidf12 (09-29-2016),شوالیه سیاه (09-22-2016),power1978 (09-22-2016),Return.of.wolf (09-23-2016),rezajoooon (09-26-2016),SaeedRelax (09-22-2016),safavicnc (10-22-2016),saharj24 (09-22-2016),shahram.khan (10-22-2016)
محمد حسین خوب تو هم سبکت رو میذاشتی)
آرش میبینم دوباره برگشتی به شبیه ساز
برو اینقدر شبیه بزن تا حالت بیاد سرجاش دیگه سبکت رو لو ندی)
یه روز خوب میاد
پاینده باشید و استوار
king_arash (10-17-2016)
خواستم داد شوم… گرچه لبم دوخته است
خودم و جدّم و جدّ پدرم سوخته است
خواستم جیغ شوم، گریه ی بی شرط شوم
خواستم از همه ی مرحله ها پرت شوم
کسی از گوشی مشغول، به من می خندید
آخر مرحله شد، غول به من می خندید!
یک نفر، از وسط کوچه صدا کرد مرا
بازی مسخره ای بود… رها کرد مرا!
با خودم، با همه، با ترس تو مخلوط شدم
شوت بودم! که به بازی بدی شوت شدم!!
آنچه می رفت و نمی رفت فرو… من بودم!
حافظ ِ اینهمه اسرار ِ مگو، من بودم
از تحمّل که گذشتم به تحمّل خوردم
دردم این بود که از یار ِ خودی گل خوردم!
حرفی از عقل ِ بداندیش به یک مست زدند
باختیم! آخر بازی، همگی دست زدند
از تو آغاز شدم تا که به پایان برسم
رفتم از کوچه که شاید به خیابان برسم
بوی زن دادم و زن داد به موی فـَشِنم!!
راه رفتم که به بیراهه ی خود، مطمئنم
خسته از بودن تو، خسته تر از رفتن تو
خسته از «مولوی» و «شوش» به «راه آهن» تو
خسته از آنچه که بود و به خدا هیچ نبود
خسته از منظره ی خسته ی تهران در دود
مرده بودی و کسی در نفس ِ من جان داشت
مرده بودی و کسی باز به تو ایمان داشت!
کشتمت! تن زده در ورطه ی خون رقصیدم
پشت هر میکروفون از فرط جنون رقصیدم
از گذشته شب تو تا به هنوزم آمد
مست کردم که نفهمم چه به روزم آمد!
به خودم زنگ زدم توی شبی پاییزی
دود سیگار شدم تا که نبینم چیزی
خـیـام اگـر زبـاده مــسـتـی خـوش بــاش *** بـا ماه رخـی اگـر نـشسـتـی خـوش باش
چـون عـاقـبـت کـار جـهـان نـیستی است *** انگار که نیستی؛ چو هستی خوش باش
خانوارز یک اعتیاد فاجعه بار بود که خوشبختانه برای من خیلی وقته دورانش تموم شده
زنده باد زندگی![]()
خواستم داد شوم… گرچه لبم دوخته است
خودم و جدّم و جدّ پدرم سوخته است
خواستم جیغ شوم، گریه ی بی شرط شوم
خواستم از همه ی مرحله ها پرت شوم
کسی از گوشی مشغول، به من می خندید
آخر مرحله شد، غول به من می خندید!
یک نفر، از وسط کوچه صدا کرد مرا
بازی مسخره ای بود… رها کرد مرا!
با خودم، با همه، با ترس تو مخلوط شدم
شوت بودم! که به بازی بدی شوت شدم!!
آنچه می رفت و نمی رفت فرو… من بودم!
حافظ ِ اینهمه اسرار ِ مگو، من بودم
از تحمّل که گذشتم به تحمّل خوردم
دردم این بود که از یار ِ خودی گل خوردم!
حرفی از عقل ِ بداندیش به یک مست زدند
باختیم! آخر بازی، همگی دست زدند
از تو آغاز شدم تا که به پایان برسم
رفتم از کوچه که شاید به خیابان برسم
بوی زن دادم و زن داد به موی فـَشِنم!!
راه رفتم که به بیراهه ی خود، مطمئنم
خسته از بودن تو، خسته تر از رفتن تو
خسته از «مولوی» و «شوش» به «راه آهن» تو
خسته از آنچه که بود و به خدا هیچ نبود
خسته از منظره ی خسته ی تهران در دود
مرده بودی و کسی در نفس ِ من جان داشت
مرده بودی و کسی باز به تو ایمان داشت!
کشتمت! تن زده در ورطه ی خون رقصیدم
پشت هر میکروفون از فرط جنون رقصیدم
از گذشته شب تو تا به هنوزم آمد
مست کردم که نفهمم چه به روزم آمد!
به خودم زنگ زدم توی شبی پاییزی
دود سیگار شدم تا که نبینم چیزی
اقایون شایدم این عکسی که سعید گذاشته شوخی باشه ها
کلا عجیب بود بخواد سریع قرعه کشی کنه و یسری اسما باشه
خـیـام اگـر زبـاده مــسـتـی خـوش بــاش *** بـا ماه رخـی اگـر نـشسـتـی خـوش باش
چـون عـاقـبـت کـار جـهـان نـیستی است *** انگار که نیستی؛ چو هستی خوش باش
خانوارز یک اعتیاد فاجعه بار بود که خوشبختانه برای من خیلی وقته دورانش تموم شده
زنده باد زندگی![]()